برای دومین بار در طی چهار سال گذشته با درخواست صدور نشریه از سوی مرضیه امامی میبدی (مرضیه منگوله باف : اولین صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه سایه بان ) از هیئت نظارت بر مطبوعات مخالفت شد.
این در حالی است که افرادی را می شناسم که در استان یزد حتی کارمند یا بازنشسته ادارات هستند و با این حال هم به عنوان خبرنگار خبرگزاری و هم با داشتن مجوز چندین هفته نامه و ماهنامه و فصلنامه و سایت خبری فعالیت دارند.
قابل توجه اینکه درخواست من دیرتر از خیلی از همکاران رسانه ای در لیست قرار گرفته بود ، نمی دانم چرا کسانی که قصد مخالفت با درخواست من دارند اینقدر عجله داشتند به روند مخالفت با درخواست من سرعت ببخشند.
گفتنی است بر اساس آنچه در گروه مجازی خانه مطبوعات استان یزد از سوی یکی از همکاران آگاه، قبلا نوشته شده بود برای دادن مجوز از مرکز استان و شهرستان استعلام و موافقت می گیرند حال چه کسانی هستند که بیم دارند به من مجوز نشریه داده شود خدا می داندانشاءالله روزی دستشان رو شود.
لازم به ذکر است بنده چهار سال از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۱ خبرنگار میبد در خبرگزاری ایرنا هم بودم. در سال ۱۴۰۱ به ۵۰۰ رابط خبری در کل کشور اعلام شده بود دیگر نیازی به همکاری آنها نیست.
مضاف بر اینکه در سال ۷۸ هم در حقم ظلم و اجحاف شد. با پیگیریهای آقای کاظمینی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی با همراهی کمیسون بانوان میبد که آن سالها در میبد فعالیت داشتند و تعدادی از سیاسیون با تهدید مجوز نشریه نشریه سایه بان را از دستم درآوردند و در ازای آن تنها پولی که پرداخت کردند، قیمت کامپیوتری بود که با وام ۲۸ درصد داده شده از سوی اداره ارشاد آن زمان خریده بودم و باید اقساط آن می پرداختم. امتیاز نشریه که گرفتند قرار شد بر حسب نظر کارشناس خودشان کامپیوتر را از من بخرند. آن زمان به صورت اقساط شش ماهه پول کامپیوتر را دادند.
بعد از آن تا سال ۹۲ که کامپیوتر برای منزل خریداری کردیم، من خانه نشین بودم. به هر جا هم رو زدم بهم شغل بدهند از سوی اداره ارشاد گرفته تا دانشگاه فنی دختران میبد و آموزش و پرورش با جواب نیاز نداریم مواجه شدم.
حتی آن زمان با وجود قولی که رییس اداره ارشاد وقت استان داده بود که مجوز را بده، ما یک شغل پاره وقت در اداره به تو می دهیم، با درخواست شغل از سوی من مخالفت کردند. زمانی که زنگ زدم پیگیر شوم منشی اداره گفت درخواستت بایگانی شد.
من زمانی کارمند شرکتی دانشگاه یزد هم بودم. اما چون پارتی نداشتم، آخرش از کار اخراجم کردند. با وجودی که خیلی آن زمان ازم کار کشیدند. ساختمان مرکزی دانشکاه، دانشکده های منابع طبیعی، فنی مهندسی و علوم انسانی به عنوان نیروی جایگزین کارمندان مرخصی رفته مرا می فرستادند وقتی هم کارمند مورد نظر می آمد دیگر کاری نداشتم جز اینکه بهم پیشنهاد دادند که اگر می خواهی کار کنی بیا در دفتر شرکت دانشگاهیان مشغول شوم و آن زمان چون نیاز به پول برای خرید جهیزیه داشتم آن همه ظلم را تحمل کردم.
اکنون نیز در این سالها در حقم جفا شد، حتی فرزند ۲۰ ساله ام را به خاطر اعصاب خوردی هایی که برایم درست کردند، از دست دادم. فررزندانم بیشتر وقتها نظاره گر چشمان گریان من بوده و هستند. کسانی که مسبب شدند به هیچ عنوان نمی بخشم. شکایت به خدا می برم چون دادرسی به جز او نمی بینم.
درخواست هفته نامه هم برای این دادم چون دیدم همه امتیازات و حمایتها را نشریات چاپی دارند. با پایگاه خبری نمی توان درآمدزایی داشت.
البته می شود درآمدزایی داشت آن هم در صورتی است که اخبار مربوط به هنرپیشه های کشوری و صدها مطلب متنوع دیگر هر روزه در پایگاه منتشر شود. آن هم هر چه فکر می کنم هدفم از راه اندازی سایت خبری این نبود. هدفم این بود از شهر میبد و واستان یزد بنویسم. اما همکاری و حمایت وجود ندارند.
هدفم کپی کردن و انتشار عملکرد مسئولان در سایت نیست.
مرضیه امامی یک مادر داغدار زجر کشیده که روزی آرزویش این بود که مجله ای نظیر مجلات خانواده را به زیور طبع آراسته کند. اما نشد، حتی نگذاشتند نشریه ای چهار صفحه ای را چاپ کند.






















